میساختیم تا ساخته شویم
” حاشیه نگاری اردوی جهادی خرمشهر نوروز ۹۵
قسمت اول”
کمکم معلوم شد میخوایم بریم خرمشهر، گروهی چند هفتۀ قبل برای شناسایی به روستا رفته بودند. قرار شد، سقف و دیوارهای خونهٔ خونواده ای که چند بچه یتیم داشت رو ترمیم کنیم و پیریزی خونۀ یکی از اهالی محروم روستا که مدتی بود از کارافتاده شده بود رو شروع کنیم.
باید قبل از سفر از در و همسایه و فامیل کمک جمع میکردیم تا اونجا لَنگ مصالح و هزینههای جاری اردو نباشیم. زمزمهش رو تو گروههای فامیلی و دوست و آشناها راه انداختیم. درگیر جمعکردن کمکها بودیم که یه بابایی گفت: «شما دیگه خیلی خل و چلین…! عید مگه وقت جهاده؟!…تو این شلوغی و ترافیک، شماها هم دنبال دردسر میگردینا…بذارید یه فصل خلوت برید؛ اصلاً مگه وظیفهٔ شماست از تهرون بکوبید این همه راه برید تا اونجا چارتا آجر بندازید بالا؛ خیال کردین با این کارا دنیا گلستون میشه؟! بشینید درستونو بخونید، مگه دولت چیکارهست؟! این همه سال رفتید چی شد؟» نه میخواست دستشو بکنه تو جیبش، نه میخواست کسی بره؛ زیاد هم نمیشد سر به سرش گذاشت؛ اومده بود حرفاشو بزنه و بره و گوشش بدهکار حرف حساب نبود.
این حرفها برای ما جدید نبود… شاید خودِ ما هم بعد چند تجربهای که پیدا کرده بودیم، فهمیده بودیم که شاید این ساختوسازها دمدستیترین کاریه که تو این چند روز محدود از دستمون بر میومد. میدونستیم که ما مثل یه کارگر نمیتونیم آجر بالا بندازیم، ملات درست کنیم یا بیل و کلنگ دست بگیریم، شاید بهترین انگیزهای که ما رو در ایام عید از خانواده دور میکرد، انگیزهٔ تمرین خودسازی بود، میساختیم تا ساخته شویم… رفتیم تا یادمان نرود همین محرومین ولینعمتان ما هستند رفتیم تا یادمان نرود شرافت یک موی همین کوخنشینان میارزد به همۀ کاخها و کاخنشینان!
هنوز لبخند و خوشحالی مردمان باصفا و خاکی روستاها بیشترین قوت قلب برای ماست برای ادامهٔ این مسیر، همینکه چند روزی در صف سربازان این انقلاب به محرومترین مردم این مرز و بوم که روزی با تمام وجودشان مقابل دشمن ایستادند، میتوانیم خدمت کنیم برای ما کافی بود تا همه این حرفها را بشنویم و مصممتر به راهمان ادامه دهیم…
حامد سهرابی
آقا حامدِ دوره یازدهی از همسایه های حضرت عبدالعظیمه و فارغ اتحصیل دانشگاه امام صادق(ع) با مدرک کارشناسی ارشد در رشته ارتباطات و معارف اسلامی. کلی کار پژوهشی و تحقیقی کرده و ناخنکهایی هم به کارهای رسانه ای و روزنامه نگاری زده.
۲ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
سلام، خیلی متن فوق العاده ای بود لطفا دوباره از این جور متن ها بزارید.
خیلی خوب من دانیال عزیزی هستم شاگرد آقای سهرابی الگوی ما میشود تین داستان