متن سخرانی محرمالحرام ۱۴۴۳، مقام اصحاب سیدالشهدا «شب ششم»
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلحَمدُ للهِ الَّذی هَدانا سُبُلَ السَّلام و نَهانا عَنِ التِّباعِ خُطُواتِ الشَّیطان، وَالصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلی اَفضَلِ مَن دَعا إِلی سَبیلِ ربِّه بِالحِکمهِ وَ المَوعِظَهِ الحَسَنَه، سَیِّدَنا وَ نَبیَنا أَبِی القاسِم المُصطَفی مُحَمَّد صَلَّی اللهُ عَلیهِ و عَلی اَهلِ بَیتِه، اَلطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ المَعصومینَ المُکَرَّمین، وَاللَّعنُ الدّائِم عَلی اَعدائِهم اَجمَعین مِن الآن إِلی قِیامِ یَومِ الدّین.
یا بَقیهَ اللّه آجَرَکَ اللّه فِی مُصیبَهِ جَدِّکَ الحُسَین صَلَواتُ اللّه وَ سَلامُهُ عَلیه.
اللَّهُمَّ اجعَل جَمیعَ اُمَّتِکَ الاِسلامیَّه فی اَنحاءِ العالَم سِیَّما حُضّارَ هذَا المَجلِس فی دِرعِکَ الحَصِینَهِ الَّتِی تَجعَلُ فِیهَا مَن تُرِیدُ.
تحریف محکمات، تحریف معنوی
موضوع بحث ما مقام اصحاب بود. در شبهای قبل مطالبی در رابطه با رجز جناب محمد بن عبدالله بن جعفر طیار خدمت عزیزان عرض شد. در شب قبل به بیت بعدی رجز رسیدیم: «قَدْ بَدَّلُوا مَعَالِمَ الْقُرْآنِ، وَ مُحْکَمَ التَّنْزِیلِ وَ التِّبْیَانِ». ویژگی دیگری که محمد بن عبدالله بن جعفر طیار برای دشمنان به میدان آمده در روز عاشورا بیان میکند این است که اینها معالم و محکمات قرآن را تحریف کردهاند. بعضی از آیات قرآن به آیات محکم و بعضی از آیات به آیات متشابه تعبیر میشود. برای اینکه معنای آیات متشابه قرآن واضح شود، به آن آیاتی که جزو محکمات قرآن است رجوع میکنند. اگر کسی بیاید در محکمات قرآن تحریفی ایجاد کند، قهرا اثر خودش را هم در برداشت از محکمات میگذارد، هم در [برداشت از] متشابهات قرآن؛ به این تحریف، تحریف معنوی میگویند. همانطور که در شب قبل عرض کردم اینها به آیات قرآن نه چیزی اضافه کردند نه چیزی [از آن] حذف کردند. این تبدیلی که [در] «قَدْ بَدَّلُوا مَعَالِمَ الْقُرْآنِ» [آمده است]، همان تحریف معنوی است که [باعث میشود] انسانها راه را گم کنند و به مقصد و مقصود حقیقی راه پیدا نکنند. این وصف و ویژگیای است که محمد بن عبدالله برای دشمنان مطرح میکند.
نکتهای که باید در اینجا به آن توجه بشود این است که در [رابطه با] تحریف باید توجه داشته باشیم که گاهی آثار تحریف، آثار شدید و مخرب چشمگیری نیست و گاهی آثارش مخرب و چشمگیر است. این به آن موضوعی که مورد تحریف قرار میگیرد برمیگردد. به هر اندازه که آن موضوع مورد تحریف از شدت اهمیت و تاثیرگذاری برخوردار باشد، آثار تخریبی آن تحریف هم شدیدتر خواهد بود.
راهکار امام برای جلوگیری از تحریف لفظی
لذا ما در همین انقلاب، میگوییم کلمات امام راحل جزو محکمات انقلاب است. لذا شما میبنید که در سالگرد حضرت امام، مقام معظم رهبری روحی فداه در مباحثشان به کلمات امام استناد میکنند؛ یعنی اگر نسبت به من حرفی دارید، این دیگر کلمات امام است. اینجا دشمن و همینطور آن کسانی که راه دشمن را میروند، میبینند که این کلمات از محکمات است و رهبری به آن استناد میکند، برای اینکه کار خود را پیش ببرند، [میگویند:] «خب ما باید در اینها دست ببریم؛ حالا یا تحریف لفظی کنیم یا تحریف معنوی.» امام رضوان الله تعالی علیه در وصیتنامهشان از تحریف لفظی پیشگیری کردند. فرمودند یا دستخط من که کارشناسان بگویند این خط امام است یا آن مطالبی که در صدا و سیما ضبط شده است؛ امام جلوی تحریف لفظی را گرفتند. حالا آمدند به تحریف معنوی رو آوردند. تحریف معنوی چه طور است؟ یکی از راههایش همین بیان خاطرات است: «بله ما با امام بودیم، یک خاطرهای از امام داریم، امام وقتی این را گفتند بعد این را برای ما گفتند» خب چه کسی آنجا بود؟ «هیچکس، من بودم و امام!» به تحریف معنوی رو میآورند. چرا؟ برای اینکه محکمات انقلاب را از ما بگیرند.
پس مسئلهی تحریف، مسئلهی بسیار مهمی است که باید به آن توجه داشته باشیم. یکی [از نمونههایش] همین حادثهی عاشورا است. شما ببینید در طول تاریخ چه قدمهایی برای تحریف حقیقت و واقعیت این حادثهی عاشورا زده شد. چون اگر تحریف در این واقعه صورت بگیرد، دیگر نمیتواند به یک الگوی رهاییبخش تبدیل شود.
کفر آمیخته با طغیان
جناب محمد بن عبدلله بن جعغر طیار همهی ما را به این حقیقت توجه داده است که کار اینها این است که آمدند معالم قرآن را تبدیل کردند؛ محکمات قرآن را تحریف کردند که همان تحریف معنوی است. به دنبال این مسئله، [در] مصراع پایانی این رجز -که عرض کردیم ۵ مصراع دارد- محمد بن عبدالله میگوید: «وَ أَظْهَرُوا الْکُفْرَ مَعَ الطُّغْیَانِ»[۱]؛ این دشمنان کسانی هستند که آمدند کفر را همراه با طغیان اظهار کردند؛ یعنی علنی کردند، آشکار کردند. حالا عرض خواهیم کرد که کفر در اینجا چه معنایی دارد.
تعبیری که محمد بن عبدلله دارد، تعبیر بسیار دقیقی است؛ او نمیگوید «وَ أَظْهَرُوا الْکُفْرَ» [بلکه] میگوید «وَ أَظْهَرُوا الْکُفْرَ مَعَ الطُّغْیَانِ». یک وقت انسانی هست که کافر است اما طاغی نیست؛ انقلاب را قبول ندارد اما در خیابان نمیریزد، حقوق انسانها را زیر پا قرار نمیدهد، جان انسانها را در معرض آسیب قرار نمیدهد، محاربهای از او دیده نمیشود. در باب ایمان هم همینطور است؛ کسی هست که ایمان به خدا و انبیا و اولیا ندارد، کافر است، یا اهل کتاب است، اما هیچ طغیانی از او دیده نمیشود. خب اینها در حکومت اسلامی زندگی خودشان را میکنند؛ به عنوان یک شهروند بهرهی خودشان را از حقوقی که در حکومت برایشان تعریف شده است، در قانون اساسی آمده است، میبرند اما یک وقت هست این کفر آمیخته با طغیان میشود؛ طغیان یعنی تجاوز، یعنی دیگر از حد بگذرد.
محمدبن عبدلله میگوید که اینها در روز عاشورا کسانی هستند که کفر همراه با طغیان اظهار کردهاند، آشکار کردهاند. خب به جنگ سیدالشهدا آمدهاند [تا] امام جامعه را به شهادت برسانند. کفری که در اینجا محمد بن عبدلله از آن یاد میکند آیا [به این معنا است که] اینها خدا را قبول نداشتند؟ نه، خدا را که قبول داشتند. همین جناب حر بن یزید ریاحی وقتی با هزار سوار راه را میبندد، هنگام نماز که میشود -رسم بر این بوده است امیر لشکر به امام جماعتی میایستاده است و لشکر هم به او اقتدا میکردند- [لشکریان حر] خواستند در همانجا نماز بخوانند و به حر اقتدا کنند، حر گفت نه، در نماز به سیدالشهدا اقتدا کنید و اینها پشت سر امام نماز هم خواندند. پس اینها کافر به معنای قبول نداشتن حضرت حق و اینکه خدایی نیست یا ربوبیت الهی [نیست]، نه، اینطور نبودند.
کفر جحود؛ انکار حقایق یقینی
مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه یک روایتی را از حضرت صادق صلوات الله و سلامه علیه نقل میکنند که من خلاصهی آن روایت را خدمت عزیزان مطرح میکنم [تا] این کفر معنا بشود و معلوم بشود کفر اینها چگونه بوده است. کفر بر پنج قِسم است؛ یعنی کفر مراتبی دارد. محمد بن عبدلله که میگوید اینها کافرند، چهار قسم کفر را اینها دارند اما یک قسم کفر را ندارند.
یکی از اقسام کفر، کفر جحود است، جحود یعنی انکار کردن. کفر جحود دو قسم است یک قسمش این است که انسان منکر خدا و ربوبیت ذات اقدس الهی بشود؛ به این میگویند کفر جحود. این را اینها نداشتند. یک قسم دیگر کفر هست که کفر جحودی است، قرآن هم از آن به عنوان جحود یاد میکند. آن این است که با اینکه حق را میشناسند و حق برایشان یقینی شده است، به انکار حق میپردازند. پس ببینید حق یقینی را انسان انکار کند. قرآن از این تعبیر به کفر جحود میکند. پس کفر جحود دو قسم است، قسم اول را اینها نداشتند اما قسم دوم را داشتند. قرآن می فرماید: «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا»[۲]؛ از روی ظلم و تکبر آن حق یقینیشان را انکار میکنند. «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا»؛ با اینکه یقین داشتند. حالا ما باید خودمان را تطبیق بدهیم، ببینیم ما کدام یک از این کفرها را داریم، این یک قسم. پس دو قسم کفر مطرح شد؛ یعنی کفر جحود دو قسم است، قسم اولش را اینها نداشتند، قسم دوم را داشتند.
مقام معظم رهبری، نعمتی غیرقابل مقایسه
قسم سوم کفر، کفر بر نعمتهای الهی است. قرآن میفرماید که «لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ»[۳]؛ از ناسپاسی نسبت به نعمتهای الهی قرآن تعبیر به کفر میکند. «لَئِنْ کَفَرْتُمْ»؛ کفران نعمت. اینها این کفران نعمت را داشتند، بالاترین نعمت عالم هستی وجود مقدس سیدالشهدا بود که اینها میتوانستند عالیترین، لطیفترین و بلندترین استفادههای معنوی را از حضرت بکنند، دنیا و آخرت خودشان را به معنای حقیق کلمه آباد کنند اما کفران نعمت کردند.
کفران نعمت چیزی است که نوع ما به آن مبتلا هستیم. تمام داشتههایی که ما داریم، نعمتهای الهی است و تمام این داشتهها باید در مسیر کمال عبودیت به کار گرفته شود. اگر در مسیری که ما را از کمال عبودیت دور کند به کار گرفته شود، کفران نعمت است. عمر نعمت است، مال نعمت است، جمال و زیبایی نعمت است، استاد و مربی و معلم خوب نعمت است، آموزشگاه و مجموعهی تربیتی نعمت است، حوزه رفتن نعمت است، دانشگاه نعمت است، فراهم شدن بستر رویش علمی نعمت است، سلامتی جسمانی نعمت است؛ همهی اینها نعمت است. اگر این نعمتها در راستای هدف خلقت -که کمال عبودیت و بندگی حضرت حق است- به کار گرفته نشود، این کفران نعمت میشود. لذا قرآن میفرماید: «لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ».
یکی از نعمتهایی که در همین دوران خود ما نصیب همهی ما شده است و با هیچ نعمتی از این نعمتهایی که در اختیار ما هست، قابل مقایسه نیست، نعمت وجود مقام معظم رهبری است. اگر ما به حرف او گوش نکردیم، برای پیاده کردن مطالبات او اقدام نکردیم، توصیههای او را نادیده گرفتیم، این کفران نعمت میشود. وقتی کفران نعمت شد، «لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ». عذاب هم مراتب دارد یا عذاب دنیوی است یا عذاب اخروی است؛ عذاب خودش مراتب دارد. این قسم کفر در بین دشمنان سیدالشهدا بود.؛ کفران کردند.
عدم پذیرش دستورات مسلم دینی
قسم چهارم کفر که قرآن از آن یاد میکند [و] ما کم و بیش به آن مبتلا هستیم این است که نسبت به دستورات الهی، بعضی از این دستورات را قبول میکنیم و میپذیریم [اما] به بعضی از این دستورات بیتوجه هستیم. بعضی پا را از این فراتر میگذارند، میگویند ما اصلا این را قبول نداریم، نماز را قبول داریم، روضه را قبول داریم اما این را دیگر قبول نداریم؛ با اینکه دستور مسلم دینی است! از این هم قرآن تعبیر به کفر میکند. میفرماید: «أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ»، به بعضی از آیت قرآن ایمان دارید «وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ»[۴] اما نسبت به بعضی از آیات کفر می ورزید و آنها را قبول ندارید.
میگویند: «آیهی حجاب داریم.» میگوید: «من قبول ندارم، آزادی است» میگویند: «نماز چه؟» میگوید: «نماز میخوانم، زیارت هم میروم، علاقه به سیدالشهدا هم دارم. آنها را [قبول] دارم، این را قبول ندارم.» میگویند: «خمس»، میگوید: «من خمس را قبول ندارم. برای چه آدم خمس بدهد؟ مال خودش است، برای چه بدهد؟» اما از آنطرف نماز هم میخواند، روزه هم میگیرد، حج هم میرود. قرآن از این به عنوان کفر یاد میکند.
این کفر را سپاه دشمن داشت. یعنی چه سپاه دشمن این کفر را داشت؟ یعنی اینکه آنها نماز میخواندند، روزه هم میگرفتند اما نسبت به وجود مقدس سیدالشهدا قصد قربت میکردند و امامکشی میکردند. نسبت به آیات ولایت کفر میورزیدند، قبول نداشتند. این هم یک قسم.
قسم پنجم کفر، کفر برائت است، برائت یعنی بیزاری جستن. افراد بخاطر بتپرستی، با یکدیگر در عالم دنیا جمع میشوند و رعایت دوستیها را میکنند اما بخاطر همان بتپرستیشان. عالم آخرت که میشود، کشف حقیقت که میشود، اینها از هم بیزاری میجویند. این در بین دشمنان اهل بیت بود. یعنی اینها بخاطر رسیدن به دنیا با هم متحد شده بودند، با هم پیوستگی داشتند اما همینها پایشان که به عالم آخرت میافتد شروع میکنند یکدیگر را لعن کردن. از این قرآن پردهبرداری میکند: «إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَوَدَّهَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا» بخاطر همین بتپرستی در عالم دنیا با هم مهر و محبت و پیوستگی دارند. قیامت چه میشود؟ «ثُمَّ یَوْمَ الْقِیَامَهِ» تعبیر قرآن را ببینید! «یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ» بعضی نسبت به بعضی کفر میورزند «وَیَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضًا»[۵]. اینجا یزید و عمر سعد است، ابن زیاد است، شمر است؛ با هم پیوستگی دارند. قیامت نسبت به هم کفر میورزند و یکدیگر را لعن میکنند.
پس این که محمدبن عبدلله جعفر طیار میگوید «وَ أَظْهَرُوا الْکُفْرَ مَعَ الطُّغْیَانِ»، کفر پنج قسم شد، دشمن چهار قسم این کفر را دارد. ما باید ببینیم که به کدام یک از این چهار قسم ابتلا داریم.
خودبینی منشأ تمام گرفتاریها و طغیانها
خب تعبیر به طغیان میکند؛ کفر اینها همراه با طغیان است. منشأ طغیان چیست؟ طغیان یک منشأ بیشتر ندارد، منشأ حقیقیش یک چیز بیشتر نیست و آن خودبینی است، خودخواهی است. اهل معرفت تعبیر میکنند به حجاب اِنّیَت، به مَنیَت. منشأ تمام گرفتاریها و طغیانها همین است. منتها این من، این خود موهوم، این خود خیالی، این منیت، این خودخواهی، وقتی باز میشود میبینید که بحث حسادتها، برتریجوییها، مقامخواهیها به این شکل جلوه میکند و اینها سبب همین طغیان نفس میشود. کار انسان را به جایی میرساند که حاضر میشود برای یک زندگی چرب و شیرین موقت دنیا، یک چنین جنایت بیسابقهای را در عالم به تصویر بکشد. پس منشأ همین، خودیت است. لذا اگر گفتند هفتادتا حجاب داریم، نه ما یک حجاب بیشتر نداریم منتها این یک حجاب وقتی که باز میشود، تکثیر میشود و جلوههای مختلفی پیدا میکند و الا حجاب ما همین یک چیز بیشتر نیست.
یک قدم بر خویشتن نه وان دگر در کوی دوست
اگر انسان این من را، این من موهوم را، از بین ببرد و آن حقیقت، یعنی ذات اقدس ربوبی را به جای آن بنشاند دیگر این گرفتاریها را پیدا نخواهد کرد.
شخصیت بعدی جناب عون بن عبدالله بن جعفر طیار است که ایشان فرزند زینب کبری و برادر محمد بن عبدالله بن جعفر طیار است که حالا اگر عمری باقی بود و توفیقی داشتیم انشاءالله فردا شب عرض خواهیم کرد.
[۱] مناقب آل ابیطالب علیه السلام، جلد ۴، صفحهی ۱۰۶
[۲] سورهی نمل، آیهی ۱۴
[۳] سورهی ابراهیم، آیهی ۷
[۴] سورهی بقره، آیهی ۸۵