مقام اصحاب سید الشهدا

متن سخرانی محرم‌الحرام ۱۴۴۳، مقام اصحاب سیدالشهدا «شب چهارم»

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

اَلحَمدُ للهِ الَّذی هَدانا سُبُلَ السَّلام و نَهانا عَنِ التِّباعِ خُطُواتِ الشَّیطان، وَالصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلی اَفضَلِ مَن دَعا إِلی سَبیلِ ربِّه بِالحِکمهِ وَ المَوعِظَهِ الحَسَنَه، سَیِّدَنا وَ نَبیَنا أَبِی القاسِم المُصطَفی مُحَمَّد صَلَّی اللهُ عَلیهِ و عَلی اَهلِ بَیتِه، اَلطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ المَعصومینَ المُکَرَّمین، وَاللَّعنُ الدّائِم عَلی اَعدائِهم اَجمَعین مِن الآن إِلی قِیامِ یَومِ الدّین.

یا بَقیهَ اللّه آجَرَکَ اللّه فِی مُصیبَهِ جَدِّکَ الحُسَین صَلَواتُ اللّه وَ سَلامُهُ عَلیه.

اللَّهُمَّ اجعَل جَمیعَ اُمَّتِکَ الاِسلامیَّه فی اَنحاءِ العالَم سِیَّما حُضّارَ هذَا المَجلِس فی دِرعِکَ الحَصِینَهِ الَّتِی تَجعَلُ فِیهَا مَن تُرِیدُ.

خلاصه‌ی مباحث شب گذشته

محور بحث ما مقام اصحاب سالار شهیدان صلوات الله و سلامه علیه بود. نام مبارک یکی از اصحاب به نام محمد بن عبدالله بن جعفر طیار برده شد که بنابر تحقیقی که محققین دارند، ایشان فرزند همسر زینب کبری سلام الله علیها است؛ یعنی از جهت مادری، زینب کبری مادر ایشان نیست و زینب کبری مادر عون، فرزند دیگر [عبدالله]، است؛ عون بن عبدلله­ بن جعفر طیار.

عرض کردیم که از محمد بن عبدلله­ در تاریخ و مقاتل چیزی جز یک رجز مختصر نقل نشده است که این رجز را در میدان جنگ، در مقابل سپاه دشمن و لحاظاتی قبل از شهادت بر زبانشان جاری نموده‌اند. عرض کردیم که اگر بخواهیم به همه‌ی ابعاد همین رجز -که پنج مصراع است- رسیدگی کنیم، به لحاظ معارف بلندی که در این رجز هست، ما باید برای تبیین همین رجز یک دهه وقت بگذاریم. لکن به طور اجمال بعضی از نکاتی که این رجز دارد را خدمت عزیزان عرض می‌کنیم.

یکی از این نکات را در دو جلسه مورد بحث قرار دادیم و آن این بود که وقتی که محمد بن عبدالله مقابل سپاه دشمن قرار می‌گیرد، این‌گونه رجز می‌خواند: «أَشْکُو إِلَى اللَّهِ مِنَ الْعُدْوَانِ»[۱]. این‌جا عرض کردیم که یک شکایت الی الله داریم و یک شکایت من الله و عرض کردیم که یک شکایت ممدوح داریم و یک شکایت مذموم و باز عرض کردیم که یک شکایت از خود داریم و یک شکایت از خلق خدا. که بحث این‌ها در جلسه‌ی قبل خدمت عزیزان طرح شد که دیگر نیازی به تکرار ندارد.

انجام وظایف عبودی در کنار شکوی

یک نکته در باب شکوی و شکایت الی الله، یعنی شکایت به خدا -چه شکایت از خود به خدا و چه شکایت از خلق به خدا- مطرح است که این را عرض می‌کنیم و وارد نکته بعدی می‌شویم. آن [نکته] این است که معنای شکایت الی الله بی‌تحرکی و انزوا و خمودگی نیست. بلکه انسان وظایف عبودی خودش را چه در باب جهاد اکبر که همان جهاد با نفس است و چه در باب جهاد اصغر که مبارزه با دشمن بیرون است، در عین اینکه شکوی به حضرت حق دارد، این وظایف عبودی خودش را در هر دو بخش انجام می­دهد. لذا شما می‌بینید که محمد بن عبدالله بن جعفر طیار در حالی این رجز را می‌خواند که وسط میدان آمده است و می­داند لحظاتی بعد به فوز عظیم شهادت نائل می‌شود.

پس معنای شکوی و شکایت به سوی خدا، این نیست که انسان در گوشه‌ای بنشیند و فقط بگوید من به خدا شکایت می­کنم یا در باب جهاد با نفس بدون اینکه گام‌های جدی عملی و استوار بردارد و عظم جدی بر تهذیب نفس داشته باشد، مناجات شاکین امام زین‌العابدین صلوات الله و سلامه علیه را فقط در حد یک شکایت کردن بخواند اما هیچ اقدامی نداشته باشد. این نکته‌ای بود که باید خدمت عزیزان عرض می‌کردم.

کوری باطنی

محمد بن عبدلله وقتی رجز می­خواند، این‌طور عرض می‌کند که «أَشْکُو إِلَى اللَّهِ مِنَ الْعُدْوَانِ»؛ من از این دشمنان به خدا شکایت می­کنم. بعد شروع می­کند به توصیف کردن این دشمنان که این‌ها چه ویژگی هایی دارند.

«فَعَالَ قَوْمٍ فِی الرَّدَى عُمْیَانٍ»؛ می­گوید از کارها و افعال این‌ها که در پستی کوری و نابینایی قرار گرفته­اند به خدا شکایت می­کنم. تعبیری که جناب محمد بن عبدلله دارند، تعبیر به «عُمْیَان» -«عُمْیَان» یعنی همین کوری- یعنی این‌ها در پستی کوری قرار گرفته‌اند. این چه کوریی است؟ او انگشت گذاشته است روی یکی از آن مسائل و معارف عمیق قرآنی که ذات اقدس ربوبی از جلوه و ظهور و انکشاف این مسئله در عالم قیامت پرده‌برداری می‌کند و این مسئه‌ای بسیار راه‌گشا و هشداردهنده و انذارکننده برای همه‌ی ما است.

وقتی جناب محمد بن عبدلله تعبیر می‌کند به «عُمْیَان» که از کوری این‌ها من به خدا شکایت می‌کنم، خب این­ها واقعا کور بودند؟ این‌ها از بینایی ظاهری برخوردار بودند، این‌ها که کور نبودند. این‌ها کسانی بودند که در درجه‌ی بینایی ظاهری در حدی بودند که حرمله هم قلب و سینه­ی اباعبدلله را نشانه می­گیرد و تیر سه‌شعبه را رها می‌کند و به هدف می­نشاند و هم به قدری از بینایی ظاهری برخوردار است که گلوی نازنین علی‌اصغر را، آن هم روی دوش پدر، از فاصله‌ی دور هدف می­گیرد و این تیر سه‌شعبه را به گلوی علی‌اصغر می‌نشاند. پس این‌ها کور نبودند. این کوری چه کوریی است که محمد بن عبدالله از کوری این‌ها به خدا شکایت می‌کند؟

از این کوری در فرهنگ قرآن تعیبر به کوری باطنی می‌شود که این کوری باطنی هم مراتبی دارد. یعنی خود ما، من خودم را عرض می‌کنم، خود ما هم یک مراتبی از این کوری باطنی را متاسفانه داریم و درگیرش هستیم و اگر در این عالم تلاش جدی برای رفعش نداشته باشیم، آثارش در عالم آخرت ظهور و بروز خواهد کرد.

این حقیقت را ذات اقدس ربوبی در قرآن بیان کرده است. پس ببنید محمد بن عبدالله بن جعفر طیار، یک جوان، چقدر انسان بامعرفت و آشنا با معارف قرآنی است که قبل از شهادتش در قالب چند مصراع چه معارفی را در میدان نبرد ظهور و بروز می‌دهد.

قرآن می‌فرماید «لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ»؛ در رابطه با گمراهان می‌فرماید این‌ها چشمشان کور نیست؛ «لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ». اینکه چشم‌ها کور نیست یعنی دید ظاهریشان کار می‌کند، قدرت بینایی ظاهریشان فعال است. خب مشکل کجاست؟ «وَلَٰکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ»؛ چشم دل این‌ها است که بینایی خودش را از دست داده است و نمی‌بیند.

ببینید ما هم دید ظاهری داریم، هم دید باطنی؛ چشم ظاهری داریم، چشم باطنی داریم؛ زبان ظاهری داریم، زبان باطنی داریم؛ گوش ظاهری داریم، گوش باطنی داریم؛ لذا شما وقتی که بیدار هستید، چشمتان می‌بیند، گوشتان می‌شنود، زبانتان کار می‌کند اما وقتی می‌خوابید، یک خوابی را می‌بینید، در این مشاهده‌ای که در عالم رویا دارید، حرف‌هایی را می‌شنوید با اینکه صدای اطرافیانی که نزد شما حرکت می‌کنند نمی‌شنوید. پس معلوم می‌شود گوش دیگری در کار است که می‌شنوید. این گوش ظاهری اگر می‌خواست بشنود، باید سر و صداها [اطراف] را می‌شنید. یا در همان عالم خواب شما حرف‌هایی می‌زنید، سخن‌هایی می‌گویید، درحالی‌که هرکس شما را نگاه کند، می‌گوید دهان شما بسته است و زبان شما حرکت نمی‌کند. چشم شما حقایقی را می‌بیند که حالا یا اینها اموری شادیبخش و بشارتآمیز هست یا اندوه و غم و … را به دنبال دارد؛ امور سوء است، امور شرّی را مشاهده می‌کنید؛ خب چشم شما بسته است؛ معلوم می‌شود که چشم دیگری هست که با آن چشم شما دارید این‌ها را نگاه می‌کنید.

قرآن می‌فرماید که «لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَٰکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ»[۲] چشم ظاهر این‌ها میبیند اما چشم باطن این‌ها و چشم قلب این‌ها کور است، نابینا است، نمی‌بیند.

در یک جای دیگر می‌فرماید که «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَرْجِعُونَ»[۳] این‌ها گوش باطنشان کر است؛ زبان باطنشان لال است؛ دیده‌ی باطنشان نابینا است؛ به حقایق اعتراف نمی‌کنند؛ حقایق را نمی‌شنوند؛ حقایق را نمی‌بینند؛ حقایق هست اما این‌ها نمی بینند؛ حقایق هست اما اعتراف به این حقایق را نمی‌کنند؛ کلام پیغمبر هست، کلام خدا هست، واقعیت دارد اما مثل کسی که کر است و کور است و لال است، از کنار این آیات الهی و کلمات ذوات طاهره‌ی معصومین صلوات الله علیهم عبور می‌کنند.

نگاه به دنیا منشأ کوری باطنی

خب ببینید عزیزان، جناب محمد بن عبدالله بن جعفر طیار می‌گوید «أَشْکُو إِلَى اللَّهِ مِنَ الْعُدْوَانِ، فَعَالَ قَوْمٍ فِی الرَّدَى عُمْیَانٍ». [در] این‌جا ما باید منشأ را پیدا کنیم، [منشأ] اینکه می‌گوید من از کوری این‌ها -که کوری باطنی است- به خدا شکایت می‌کنم، منشأ این کوری کجاست؟ چه چیزی باعث شده است که سپاه دشمن به این رذیله، یعنی کوری باطنی و ندیدن حقایق، ابتلا پیدا کند؟ منشأش چیست؟ منشأش را وجود مقدس امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه در نهج‌البلاغه بیان فرموده‌اند. هر دو استاد بزرگوار ما، مرحوم آیت‌الله جعفری و مرحوم آیت‌الله پهلوانی، می‌فرمودند مرحوم علامه مکرر این بیان امیرالمومنین، بیان راهگشا و کوتاه اما فوق‌العاده عمیق، را بیان می‌کردند.

بیان و تعبیر حضرت این است، می‌فرماید: «مَنْ أَبْصَرَ بِهَا»؛ هرکس نگاه کند به سبب دنیا، به دنیا نگاه کند، «بَصَّرَتْهُ»؛ دنیا او را بینا می‌کند، بصیر می‌کند و «وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَیْهَا أَعْمَتْهُ».[۴] ببینید به «أَعْمَىٰ» تعبیر شده است، «أَعْمَتْهُ». همان کلامی که هم در قرآن و هم در کلام محمد بن عبدالله بود؛ «أَعْمَتْهُ». کسی که به دنیا نگاه کند، دنیا او را کور می‌کند. این را باید ما یک مقداری توضیح بدهیم. توضیحش این است که ما یک «بِهِ یُنظَر» داریم و یک «فِیهِ یُنظَر». اگر بخواهیم این را در قالب مثال تبیین کنیم، آینه را باید مثال بزنیم.

وقتی که شما به یک مغازه‌ی آینه‌فروشی می­روید که آینه‌ای را برای منزلتان بخرید، نگاه شما به این آینه «فِیهِ یُنظَر» است؛ یعنی در این آینه نگاه می‌کنید [تا] ببینید جیوه‌اش در چه پایه‌ای است، تاب دارد، صاف است، براق است، زیبا نشان می‌دهد. این نگاه شما هنگام خرید آینه، «فِیهِ یُنظَر» است؛ یعنی به خود این آینه نگاه می‌کنید. اگر نگاه ما به دنیا «فِیهِ یُنظَر» باشد، «أَعْمَتْهُ» دنیا ما را کور می‌کند. اما وقتی این آینه در خانه‌ی شما نصب می‌شود وقتی می‌روید جلوی این آینه می‌ایستید؛ می‌خواهید موی خودتان و محاسن خودتان را  تنظیم کنید، این‌جا نگاه شما به آینه «فِیهِ یُنظَر» نیست، به آینه نگاه نمی‌کنید، به چهره‌ی خودتان نگاه می‌کنید. به اینکه به چهره‌ی خودتان نگاه می‌کنید و در همین آینه نگاه می‌کنید تا خودتان را ببینید، می‌گویند «بِهِ یُنظَر»؛ یعنی به سبب آینه شما نگاه می‌کنید [تا] خودتان را ببینید. این‌جا آینه جنبه‌ی آلی و مقدماتی پیدا می‌کند؛ شما دیگر به آینه استقلال نمی‌دهید.

خاک کربلا، معراج قرب اصحاب

اگر نگاه ما به دنیا یک چنین نگاهی باشد، دنیا ما را بینا می‌کند؛ «وَ فِی کُلِّ شَیْءٍ لَهُ آیَهٌ تَدُلُّ عَلَی أَنَّهُ وَاحِدٌ»[۵]. اگر انسان به دنیا به عنوان وسیله، به عنوان یک آیینه‌ای که می‌خواهد جمال حضرت حق و کمالات و صفات ذات اقدس ربوبی را در آن مشاهده کند [نگاه کند]، این دنیا انسان را نه فقط کور نمی‌کند [بلکه] انسان را بینا می‌کند، چشم دل انسان را باز می‌کند. کسانی که در این طرف لشکر بودند، یعنی در صف یاران حسین بن علی، نگاهشان به دنیا «بِهِ یُنظَر» بود؛ دنیا برای این‌ها هدف نبود، دنیا وسیله بود؛ دنیا وسیله‌ی کمال بود، خاک کربلا برای اینها معراج قرب بود؛ آنها اینطور به دنیا نگاه کردند. کسانی که در مقابل بودند به دنیا به عنوان «فِیهِ یُنظَر» نگاه کردند؛ دنیا را هدف گرفتند. حتی اباعبدالله صلوات الله و سلامه علیه به این‌ها وعده‌ی دنیا هم داد اما چون تردید داشتند، وعده‌ی حضرت را نپذیرفتند و دست به این جنایت بیبدل تاریخ هستی زدند. این خطر برای همه‌‌ی ما هست؛ تمام مسئولین ما در این چهل سال، رفقای ما، دوستان ما، بستگان ما؛ منشأ لغزش‌های آنهایی که لغزش پیدا کرده‌اند، در همین نگرششان به دنیا است که «بِهِ یُنظَر» است یا «فِیهِ یُنظَر». برای من و شما هم هیچ تضمین نیست. باید دائما مراقب باشیم که نگاه ما به این دنیا چگونه است «بِهِ یُنظَر» است یا «فِیهِ یُنظَر». اگر «فِیهِ یُنظَر» است دنیا چشم ما را کور می‌کند. اگر «بِهِ یُنظَر» است دنیا چشم ما را بینا می‌کند.

قیامت ظرف ظهور حقایق

خب قیامت ظرف حدوث حقایق نیست. این را خوب دقت بفرماید! ما یک حدوث داریم، یک ظهور داریم. قیامت ظرف ظهور حقایق است؛ یعنی حقایق هست، آن‌جا ظهور پیدا میکند، آشکار می شود، نه اینکه نباشد و در عالم قیامت حدوث پیدا کند. این‌جا چشم ظاهری ما می‌بینند اما چشم دل ما کور است در عالم قیامت این کوری باطنی ما ظهور پیدا میکند و ما کور محشور خواهیم شد و آن کسی که در عالم دنیا چشمش کور است -ما میگوییم روشندل، میگوییم نابینا است- اگر در عالم دنیا چشم باطنش باز باشد، در عالم قیامت بینا محشور میشود که حالا این‌جا مطالبی هست از آیات قرآن و بعضی از روایات، اگر عمری باقی باشد ان‌شاءالله فرداشب عرض خواهیم کرد.

[۱] مناقب آل ابی‌طالب علیه السلام، جلد ۴، صفحه‌ی ۱۰۶

[۲] سوره‌ی حج، آیه‌ی ۴۶

[۳] سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۱۸

[۴] نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۸۲

[۵]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

فهرست