جلسات شط شراب؛ جلسه‌ی بیستم

سلسله جلسات ماهانه شرح کلمات اخلاقی آیت‌الله بهجت(ره)؛ جلسه بیستم

سرّ تاکید بزرگان بر نماز اول وقت/ فکر نکنید که فقط با دویدن زیاد به جایی می‌رسید!/ «یاد قلبی محض» عبادتی است که هیچ حدی ندارد

 

جلسه بیستم از سلسله جلسات ماهانه شرح کلمات اخلاقی آیت الله بهجت(ره) به همت هیات کریم آل طاها(ع) (کانون دانش پژوهان نخبه) و مسجد لولاگر برگزار شد. این مراسم با بیان احکام و خوانش فرازهایی از صحیفه حضرت امام خمینی(ره) آغاز و با بیان نکاتی از مباحث اخلاقی ادامه یافت. متن مشروح این جلسه را از نظر می‌گذرانید:

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد

صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین. الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمه و تصیر ارواحنا معلقه بعز قدسک. الهی و اجعلنی ممن نادیته فاجابک و لاحظته فصعق لجلالک فناجیته سرا و عمل لک جهرا.

 اللهم اغفر لنا و لوالدینا و لوالدی والدینا.

سرّ تکرار توصیه به نماز اول وقت

کلام در شرح کلمات فقیه عارف، مرحوم آیت الله العظمی بهجت بود. کلماتی از این کتاب شط شراب مورد بحث قرار گرفت و رسیدیم به کلمه ۳۵. در این کلمه سی و پنجم، ایشان مسئله نماز اول وقت را مطرح می‌کنند. این را توجه داشته باشید که توصیه‌های مرحوم آیت الله العظمی بهجت نسبت به نماز اول وقت، بسیار تکرار شده است.

سرّ تکرار آن هم به خاطر آن آثاری است که نماز اول وقت دارد که در گذشته این‌ها را بحث کردیم، و مطالبی را از مرحوم علامه طباطبائی رضوان الله تعالی علیه و مرحوم آیت الله آسید علی آقای قاضی خدمت عزیزان مطرح شد، که ما دیگر آنها را تکرار نمی‌کنیم. فقط اجمالا بدانید که بدون التزام عملی به نماز اول وقت انسان به جایی نمی‌رسد، و با نماز اول وقت و التزام عملی به نماز اول وقت، درهایی از رحمت الهی باز می‌شود، و بسیاری از درهای بسته به روی انسان فتح خواهد شد، چه درهای مادی و چه درهای معنوی. یعنی نماز اول وقت در مادیات و دنیای انسان هم خیلی موثر است.

آداب رسیدن به محضر سلطان اعتباری

 ایشان در این کلام سی و پنج، بحث حضور نزد سلطان را مطرح می‌کنند که اگر کسی بخواهد به محضر یک سلطانی برود و مشکل خود را با آن سلطان در میان بگذارد، این یک تشریفاتی دارد. باید وقت بگیرد، به او اجازه بدهند،و با آن سلطان، محدودیت گفتاری دارد، و موانعی را باید کنار بگذارد تا به محضر آن سلطان راه پیدا کند و مشکل خود را مطرح کند. خب این سلطانی که ایشان مطرح می‌کنند، سلطان اعتباری است، سلطان اعتباری یعنی سلطنت او اعتباری است. امروز یکی حاکم جامعه است و فردا او را کنار می‌گذارند و شخص دیگری به جای او می‌گذارند. این سلطنت را می‌گویند سلطنت اعتباری.

اما سلطنت حضرت حق سلطنت حقیقی است، او سلطان علی الاطلاق است، مالک علی الاطلاق است. خب شما برای سلطان‌هایی که سلطنت‌شان اعتباری است، این تشریفات را باید طی کنید، اما برای رسیدن به محضر سلطان حقیقی که حضرت حق جل جلاله است این تشریقات را دیگر ندارید. هر زمانی و هر ساعتی بخواهید باب گفتگو را با او باز کنید، این راه به روی شما باز است. منتها ما توجه به آن سلاطین اعتباری داریم و از سلطان حقیقی غافلیم. نمی‌دانیم که باید به چه و چگونه با او برخورد کنیم.

خدای متعال، سلطان حقیقی است

این کلام اول ایشان است دقت بفرمایید. می‌فرماید: شخصی از سلطانی برای حل مشکل خود وقت می‌خواهد تا به حضور او برسد، به او وقت می‌دهند و اذن حضور می‌یابد، در عین حال چه تشریفاتی و موانعی برای رسیدن او به محضر سلطان پیش می‌آید تا به خدمت او برسد. حالا وقتی هم وقت می‌دهند باز ممکن است که با یک مانعی مواجه شود که بگویند دیگر نمی‌شود،  و ایشان با کسی دیگر ملاقاتی دارد. خداوند ما را در اول وقت دعوت فرموده است. اینجا شما هستید که این در و آن در می‌زنید که به محضر سلطانی که سلطنتش اعتباری است، راه پیدا کنید. این را ببین، آن را ببین، نامه‌ای بده، تا بلکه بتوانی به محضر سلطان بروی، اما سلطان حقیقی این طور نیست، او خودش دعوت نامه داده که می‌گوید بیا. موذن که دارد الله اکبر می‌گوید، یعنی بیا. در اذان چه عباراتی هست؟ حیّ علی الصلاه. حیّ علی الفلاح، حیّ علی خیر العمل. اینهاست دیگر، یعنی بشتاب. بعد هم می‌گویند که قد قامت الصلاه.، نماز به پا شد. یعنی این نماز، بابی است برای گفتگو و رسیدن به محضر حضرت حق. در هر زمانی صبح، ظهر، عصر، شب، در هر اول وقتی دارند این دعوت نامه را از ناحیه او می‌دهند. می‌فرماید: خداوند ما را در اول وقت دعوت فرموده بدون هیچ مانعی، هیچ مانعی هم نیست، شرطش یک وضو گرفتن است و دیگر مانعی و تشریفاتی ندارد. در بیابان باشید، روی آسمان باشید، در کشتی باشید، برای همه راه باز است. اما اگر ما دعوت حضور او را نپذیریم ما چه هستیم؟ حرف آقای بهجت این است. ببینید این خیلی تنزل معنوی ، که دعوت نامه از جانب او بیاید، اما ما کوتاهی کنیم و از این فرصت‌ها استفاده نکنیم. این توصیه اول ایشان است.

التزام عملی شهید رجایی به نماز اول وقت

پس ببینید این را باز تکرار می‌کنیم که اگر کسی دنبال رسیدن به کمالات معنوی است، التزام عملی باید پیدا کند به نماز اول وقت. خدا رحمت کند شهید رجایی رضوان الله تعالی علیه را، در جلسه هیئت دولت بود و دیدند آمد بیرون، آمدند دنبالش که بپرسند آیا کسی زنگ زده، تلفنی شده؟ دیدند نه، آمده مشغول خواندن نماز است.

به او اعتراض کردند، فرموده بودند که اگر کسی با من کاری داشت نباید جوابش را بدهم؟ گفته بودند چرا، گفت خدا دعوت کرده او با ما کار دارد، آن وقت آن ریاست جمهوری هم به خاطر همین نماز اول وقت برکت پیدا می‌کند. از اینها وقتی فاصله می‌گیریم همین بساطی است که می‌بینیم پیش می‌آید. ارتباط با خدا خیلی اثرگذار است.

طریقه ارزیابی میزان عشق به خدا

 در کلام سی و ششم مرحوم آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه یکی از جلوه‌های عشق به نماز را مطرح می‌کند. این برای ما رهگشاست. اگر می‌خواهید بدانید که عاشق نماز هستید یا نه – عاشق نماز یعنی عاشق خدا، چون از طریق خدا باب گفتگو با حضرت محبوب باز می‌شود- اگر می‌خواهید بدانید که مرتبه شما و درجه شما و میزان عشق شما به حضرت حق چقدر است، این کلام ایشان رهگشاست.

حکایتی از شیخ انصاری در باب عشق به نماز

 یکی از جلوه‌های عشق به نماز را ایشان مطرح می‌کند، که حالا استفاده دیگری هم ما از این حکایتی که نقل کردند باید ببریم. ایشان یک جریانی را از شیخ انصاری. خب شیخ انصاری کجا بود؟ در نجف. نجف هوایش با تهران و بعضی از شهرستان‌های ما فرق می‌کند، نجف گرم است. مرحوم شیخ انصاری تشنه می‌شود و می‌روند برای او از سرداب آب خنک بیاورند. مرحوم آقای بهجت می‌فرمایند که همین فاصله که رفتند در سرداب، آب خنک برایش بیاورند، مرحوم شیخ با خود گفت که خوب است دو رکعت نماز بخوانم. رفتند آب بیاورند، خب الان یک فرصت است، خب دو رکعت نماز بخوانم. ایشان می‌فرماید که مرحوم شیخ مشغول شد به نماز، آب آوردند و دیدند دارد نماز می‌خواند، آب را گذاشتند پیش شیخ انصاری که نمازش تمام شد این آب خنک را بخورند. مرحوم آقای بهجت می‌فرمایند که آنقدر نمازش طول کشید، که وقتی نماز را تمام کرد، آب خنک گرم شده بود. این را می‌گویند عشق به نماز. یعنی فراموش می‌کند انسان.

درس اول از حکایت: استفاده از فرصت ها

خب یک درسی که این حکایت برای بنده و شما دارد این است که انسان باید از کمترین فرصت‌ها بهترین توشه را بردارد. فرصت‌ها را نباید از دست بدهد. فرصتی پیدا می‌کند می‌تواند یک لا اله الا الله بگوید.، بگوید. می‌تواند صلوات بفرستد، خب بفرستد. می‌تواند دو رکعت نماز بخواند، بخواند. استفاده از فرصت‌ها، باید سرلوحه زندگی ما باشد. این زیاد در زندگی‌های ما اتفاق می‌افتد، سر سفره هستیم، سفره تکمیل نشده و ما نشستیم که تکمیل شود، یا رفتند قاشق بیاورند، همه را آوردند قاشق نیست، انسان توجه کند به اینکه این نعمت ها از کیست. البته نه اینکه بلند شوید کنار سفره نماز خواندن، نه اینطور منظور نیست، بلکه یک توجه کردن که این نعمت‌ها از کیست. انسان بهره توحیدی و معرفتی ببرد.

درس دوم حکایت: عشق به نماز

و درس دیگر این حکایت، عشق به نماز است. این که عرض کردم میزان، نماز است، یعنی به نمازتان نگاه کنید، نمازتان هر طور هست، نماز میزان است. اهمیت به نماز، میزان است. نماز اول وقت، میزان است. می‌توانید با این بدست بیاورید که عشق‌تان به خدا و آن حقیقت علی الاطلاق که حضرت حق است، بر چه پایه‌ای هست. می‌توانید بدست بیاورید. اگر دیدید که نماز را با عجله خواندید، بدانید که مشکل دارید. اگر دیدید که نماز را بدون اذان و اقامه و آدابش خواندید، بدانید که مشکل دارید. اگر نماز را تمام کردید و رفتید بلافاصله سراغ کار دیگر، دنبال رفیق‌تان، دنبال بقیه سریال دیدن، بدانید که مشکل دارید. یک تسبیح حضرت زهرایی، یک تعقیبی بعد نماز لازم است.

اینکه عرض می‌کنم مشکل داریم برای این است که ما برای گفتگوی با دوستان خودمان، خانواده خودمان، وقت می‌گذاریم، لحظه شماری می‌کنیم، احساس خستگی نمی‌کنیم. اما نسبت به حضرت حق این طور نیستیم. نماز یک مقداری بخواهد طولانی شود، احساس ملامت و خستگی می‌کنیم. حتی می‌گردیم دنبال یک امام جماعتی که آن امام جماعت، نماز را با سرعت انجام دهد و زودتر نماز را تمام کند. این هم فراگیر است، مخصوص دانشجو و کاسب و این‌ها نیست. بعضی از اهل علم کسانی که در کسوت طلبگی و روحانیت هم هستند به این آفات گرفتار هستند.

خدا رحمت کند مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی را، ایشان نماز را تند می‌خواند و مرحوم آیت الله العظمی اراکی نماز را خیلی کند می‌خواند، جمعیت نماز مرحوم آقای مرعشی یک چیزی شاید ۵۰ برابر نماز آقای اراکی بود. البته امام جماعت یک حسابی دارد که باید رعایت اضعف مأمومین را بکند،  الان ما خودمان را داریم عرض می‌کنیم و تکلیف امام جماعت را الان مطرح نمی‌کنیم، داریم تکلیف ما که مأموم هستیم را می‌گوییم، یعنی عشق به نماز داشتن. یک اذانی بگوییم، یک اقامه‌ای بگوییم، یک مقدار نماز را با آرامش بخوانیم. و این را من عرض کنم، این را در تعلیقه‌ای که بر کتاب جام صهبا ما داریم، آنجا ذیل کلام مرحوم علامه در رساله سیر و سلوک‌شان این مطرح است، فکر نکنید که با دویدن زیاد، با درس خواندن زیاد، انسان به یک جایی می‌رسد، نه اینطوری نیست.

انسان درسش را می‌خواند، وظایفش را انجام می‌دهد، کار می‌کند، تلاش خود را می‌کند، اما یکسری چیزها هست که آنها برکت می‌دهد به کار انسان. احسان به والدین، برکت می‌دهد، نباید انسان فکر کند که حالا احسان به والدین کرد، الان دیگر همه چیز از دستش رفت. نه یک چیزهایی گیرش می‌آید، که با هیچ تلاشی آنها به دست نمی‌آید. نماز اول وقت، برکتی در زندگی انسان می‌آورد که با هیچ چیزی به دست نمی‌آید و حاصل نمی‌شود. اگر شک دارید، امتحان کنید. یک مدت التزام پیدا کنید و ببینید در درستان، در شغل‌تان، کارتان، آنهایی که به ذهن شما می افتد ببینید که چقدر فرق می‌کند.

یاد قلبی خدا، هیچ حدی ندارد

کلام بعدی ایشان در باب ذکر است. کلام سی و هفتم. مرحوم آقای بهجت، این کلامشان مفصل است من اجمالش را عرض می‌کنم. می‌فرمایند که هر چیزی برای آن، یک حدی گذاشته شده است، که اگر بیش از آن حد باشد می‌شود افراط و کمتر از آن حد باشد، می‌شود تفریط. فقط یک چیز است که حد ندارد و چون حد ندارد، دیگر افراط و تفریط در آن راه پیدا نمی‌کند، چون حدی ندارد. و هر عملی و هر کاری برای انسان خستگی و ملالت ایجاد می‌کند، اما یک کاری هست که هیچ ملالت و خستگی برای انسان نمی‌آورد. آن چیست؟ یاد خدا، یاد قلبی محض.

روی این عبارت دقت کنید: “یاد قلبی محض”، یعنی چه؟ یعنی ما وقتی نماز می‌خواهیم بخوانیم، عبادت است. چند رکعت که بیشتر می‌شود، خسته می‌شویم، یا اگر بخواهیم همه عمرمان را به نماز و این‌ها بچرخانیم، خب از خیلی از اموری که وظایف عبودی ماست باز می‌مانیم و آن‌ها تعطیل می‌شود و آنها هم واجب است و باید انجام شود. روزه همین طور، اگر در آن زیاده روی شود، جسم ما بیمار می‌شود و خیلی از وظایف عبودی ما تعطیل می‌شود.

ذکر زبانی هم همینطور است، یعنی اگر شما بخواهید به ذکر زبانی مشغول شوید و دائم بگویید لا اله الا الله، خب خیلی از این کارهای‌تان می‌ماند و خسته می‌شوید و ملالت پیدا می‌کنید، نفس شما ممکن است پس بزند. یاد قلبی هم همین طور، یعنی ذکر لا اله الا الله را توجه داشته باشید و همینطور مرور بدهید. نفس را نمی‌گویید اما برای قلب‌تان این الفاظ را بخواهید مرور دهید.

تنها یک چیز هست که حد ندارد و ملال نمی‌آورد، نفس پس نمی‌زند، انسان دائما در حال رشد است و با همه کاری قابل جمع است. آن چیست؟ یاد قلبی محض، یعنی توجه به خدا. هر کاری که انسان می‌خواهد انجام دهد، توجه به حضرت حق داشته باشد، توجه به خدا داشته باشد، این هیچ حدی ندارد.، هیچ ملالی نمی‌آورد و با هر کاری قابل جمع است. با خانواده قابل جمع است، با دیدن تلویزیون قابل جمع است، با همه کاری قابل جمع است. با معاشرت با مردم، مثلا در اداره ‍‌ای هستید و خلق الله به شما مراجعه می‌کنند، توجه به خدا داشته باشد و توجه کند که این‌ها عباد الرحمن هستند، بندگان خدا هستند. این توجه به خدا است. در بانک هست، اموالی در اختیارش هست، در اداره‌ای خزانه داری هست، توجه به خدا داشته باشد. این توجه به خدا که باشد، دیگر گناه نمی‌کند.

مرحوم آقای بهجت برای این، روایتی هم نقل می‌کنند. یک بخشی از این عبارت را توجه بفرمایید. می‌فرمایند البته مقصود از ذکر الله ،ذکر لسانی نیست، زیرا در اثر آن نیز اعضا و جوارح انسان به ملامت و ضعف و عجز و سستی دچار می‌شوند، بلکه ذکر الله که حدی ندارد، اعم از ذکر قلبی و لسانی، بلکه اعم از ذکر بدنی است، چون تمام طاعات و همه آنچه مرضیّ خداست، ذکر الله است.

پس ببینید هر کاری که انسان انجام می‌دهد که مرضیّ حضرت حق باشد، یعنی یاد خدا. چون باید توجه کند که این کار مرضیّ خدا هست یانه؟ این حرف زدن، این شنیدن، این رفتن. این می‌شود یاد خدا، و این‌گونه ذکر، با همه طاعات جمع و با هر نوع طاعت پیاده می‌شود. نظیر قضای حوائج، ادای واجبات. حتی انسان دستشویی می‌رود، آنجا می‌تواند به یاد خدا باشد، حتی دعا داریم برای آن، توجه به خدا داشته باشد که واقعا اگر این فضولات از انسان دفع نشود، چه بلایی سر انسان می‌آید. دو روز، سه روز، یک هفته معده انسان فعال نباشد. چه اتفاقاتی رخ می‌دهد؟ یک دانه انار می‌خوریم، غذا می‌خوریم، شیر می‌خوریم، مایعات دارد، غیر مایعات دارد، جامدات دارد، چه دستی هست که اینها را جدا می‌کند. خون  آن را می‌دهد به رگ‌ها، فضولات جامدش را دفع می‌کند، فضولات مایع را دفع می‌کند. این چه دستی هست؟ این توجه به خداست.

پس با هر کاری یاد خدا قابل جمع است. بلکه به جا آوردن مستحبات، که نزد اهلش ذکر الله است، بلکه ترک مکروهات، همین که شما یک مکروهی را ترک می‌کنید، اول باید به خدا توجه کنید که این مکروه است و این را خدا نمی‌پسندد و بعد ترکش می‌کنید، و ترک محرمات هم ذکر است.

به یاد خدا بودن، از سخت ترین کارهاست.

 بعد ایشان روایتی را نقل می‌کند. در آن روایت از امام صادق صلوات الله و سلامه علیه آمده است که “مِنْ‏ أَشَدِّ مَا فَرَضَ‏ اللَّهُ‏ عَلَى خَلْقِهِ” فَإِنْ کَانَ طَاعَهً عَمِلَ بِهَا وَ إِنْ کَانَ مَعْصِیَهً تَرَکَهَا. از سخت‌ترین چیزهایی که خداوند بر خلقش واجب کرده است، “ذِکْرُ اللَّهِ کَثِیرا” ، زیاد به یاد خدا بودن است. این از سخت‌ترین کارهاست. حالا سختی آن را عرض خواهیم کرد. یک بحث قابل جمع بودن با همه اعمال است، و یک بحث سخت بودن آن است. این‌ها باید جدا از هم باشد. “ثُمَّ قَالَ” خب وقتی حضرت فرمودند، این را در ذهن مخاطب می‌آید که مراد از این ذکر، سبحان الله، الحمدلله و این‌هاست. حضرت فرمودند که “لَا أَعْنِی سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ”، منظور من از ذکر اللهی که زیاد به یاد خدا باشید و این از سخت‌ترین کارهاست، این اذکار نیست. ” وَ إِنْ کَانَ مِنْهُ” گرچه خود اینها هم ذکر خدا و یاد خداست، اما مقصود من این نیست. ” وَ لَکِنْ ذِکْرَ اللَّهِ عِنْدَ مَا أَحَلَّ وَ حَرَّمَ ” منظور من این است که وقتی با حلال خدا روبه رو می‌شوید، با حرام خدا روبه رو می‌شوید، یاد خدا کنید، به خدا توجه کنید.

چرا یاد خدا سخت است؟

 این سخت است. چرا سخت است؟ تمام دستورات سلوکی برای این است که این یاد خدا، در هر کاری در ابتدای هر عملی این برای انسان ملکه شود. نقطه مقابل این چیست؟ غفلت است. شیطان تمام تلاشش این است که شما در ابتدای هر عملی از خدا غافل باشی و توجه نکنی که این حلال است یا حرام و  خدا را در نظر نگیرید. غافل می‌کند، انسان به حرام آلوده می‌شود، بعد توجه به خدا می‌کند و اظهار پشیمانی می‌کند. سختی آن از این جهت است.

شیطان و همه جنودش بسیج هستند که من و شما را از یاد خدا غافل کنند. مرحوم علامه رضوان الله تعالی علیه در رساله سلوک شان می‌فرمایند که ابتدا شیطان جنود خود را می‌فرستد، جنودش هم جنّی هستند و هم انسی. لذا در سوره ناس می‌خوانید که “الذی یوسوس فی صدور الناس من الجنه و الناس” هم جنود انسی دارد و هم جنود جنّی. مرحوم علامه می‌فرمایند که اگر همه اینها را شما رد کردید، آن وقت که جنودش حریف شما نشد، آن وقت خود ابلیس ورود پیدا می‌کند که شما نتوانید بروید بالا. برای این است که سخت است. سخت است، اما مرحوم علامه رضوان الله تعالی علیه به یکی از شاگردان سلوکی خود فرموده بودند که سخت هست، اما طرف ما، خداست، چون طرف ما خداست، او کار سخت را سهل می‌کند.

چون طرف ما خداست، او کار سخت را سهل می‌کند. “الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا” او راه را باز می‌کند. او همه انبیاء و اولیاء را فرستاده برای اینکه ما این راه را طی کنیم. وقتی ما لیاقت و قابلیت از خود نشان دهیم، او مدد می‌کند و راه را باز می‌کند. بعد مرحوم آقای بهجت می‌فرمایند یعنی ذکر قلبی محض. این را که عرض کردیم روی این واژه دقت کنید: ذکر قلبی محض، یعنی توجه به خدا. خب این کلام سی وهشت و بعدش بماند برای بعد.

توجه به جایگاه بزرگانی چون آیت الله مصباح

 دو نکته باید عرض کنم. نکته اول اینکه  من یک خواهشی از همه عزیزان دارم که این باور قلبی من است. شخصیت‌های بزرگ را که فاصله اینها با ما  زمین تا آسمان است  تنزل ندهیم  حضرت آیت الله مصباح روحی فداه، شخصیت ایشان با همه مجموعه موسسه امام ره و خروجی‌ها و داخلی‌های آنجا،ایشان زمین تا آسمان با آنها دارد. آیت الله مصباح، بدل ندارد.مبادا منی که چهارتا اصطلاح بلدم و چهارتا مقاله خوانده ام فکرکنم خبری به ام هست و خدای نخواسته تنزل بدهم ایشان را .قدر این مرد الهی که ابعاد وجودی اش مجهول مانده حال حالاها روشن نخواهد شد وروزی خواهد آمد که حسرت قضاوتهای خام و نپخته خودرا نسبت به ایشان خواهیم خورد.

خدا رحمت کند مرحوم آیت الله خوشوقت را، مرحوم آقای خوشوقت در تهران بودند.  مرحوم آقای خوشوقت کسی بود که استاد بزرگوار ما مرحوم آیت الله پهلوانی سه چهار روز قبل از فوتشان، که ما سه چهار نفر خدمتشان بودیم، فرمودند که آقای خوشوقت از سر مردم تهران زیاد است. اینها اصلا در یک فضای دیگری هستند، در یک عالمی دیگر هستند. اینها حسابشان فرق می‌کند با ماها، خودم را عرض می‌کنم. زمین تا آسمان این‌ها فاصله دارند. اینها عمری در پاکی و طهارت زندگی کردند، یعنی آدم باور دارد این‌ها را. اما اگر بنده آمدم یک حرفی زدم خیلی شما باور نکنید. من چون هنوز امتحان نداده‌ام، هنوز جوانم، در فراز و نشیب‌ها ندیده‌اید که من چطور عمل می‌کنم، کجا مرد عمل هستم، ببینید در این چهل سال آدم چقدر بالا و پایین شده‌اند در این امتحانات. اگر بگویند آقای مصباح تعلق به دنیا ندارد، آدم باور می‌کند. تعلق به ریاست ندارد، آدم اینها را باور می‌کند، همین طور بزرگان دیگر.

مسئله ای در باب استفاده از ماه رجب و شعبان و رمضان

نکته دیگر اینکه ماه رجب را در پیش داریم. این سه ماه، سه ماه مهم است. مراقب باشید که شیطان رجب و شعبان و رمضان شما را خراب نکند. من یادم هست ماه رجبی بود کسی که یک دورانی قائم مقام رهبری بود، بعد کنار گذاشته شده بود. یک دیداری با مردم نجف آباد کرد ایشان، همه این طلبه‌ها و متدینین در اعتکاف بودند، ۱۳ رجب بود. ایشان در آن جلسه بر علیه رهبری صحبت کردند، خبرش رسید به این مساجد و جلسه‌های اعتکاف، همه این‌ها به هم خورد. یعنی دیگر ذکر و همه به هم خورد، نه کسی به یاد نماز شبی بود.

بعدش که ما خدمت استاد بزرگوارمان مرحوم آیت الله پهلوانی رسیدیم، مرحوم آیت الله پهلوانی فرمودند که ببینید که شیطان چقدر قشنگ کار می‌کند، می‌رود یک نفر را به او ور می‌رود که او یک حرفی بزند و همه اعتکاف را از همه بگیرد. اینجاست که انسان مراقب و مواظب باشد. پیوسته به قول حافظ: نگویمت که همه ساله می پرستی کن، سه ماه می خور و نه ماه پارسایی کن. سه ماه یعنی رجب و شعبان و رمضان.

 

لینک کوتاه شده این صفحه:

https://kanoonnokhbeh.ir/?p=3149

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

فهرست